اسپویلر به دکتر گفت : قبول داری بعضی حسها همیشه در یاد میمونه؟دکتر سری تکون دادو گفت:میفهمم چی میگی..ادامه بده..اسپویلر ادامه داد.. موضوع رو واسه گابریل گفتم اونم گفت :خیلی کارت آماتوری بود باید برگه هارو غیر یکی.. دوباره بزاری تو پاکت ..اما جز چند تا برگه بقیه رو همه برداشته بودنو رفته بودن...گابریل گفت :عیبی نداره..در کمد فلزیشو باز کردو با یه تیغ موکت بری ،یه مجله رو از یک سانت بعد از صحافیش برید و ورقهاشو گذاشت بین دو سه تا برگه امتحانی بعدم درشو بست. بهم گفت:هر جور شده برشگردون جای اولش..منم رفتم دم دفتر درب زدم ..خانم کایلی گفت بیا تو ..اینگاری داشت دنبال چیزی میگشت در حالی که شقیقه هاشو میمالید...من پاکت رو زیر تی شرتم قاییم کرده بودم بهش گفتم:پدرم گفته هیچ چیز رو بدون خوندن امضا نکن!! خانم کایلی لبخندی زدو بهم گفت :حالا که امضا کردی ولی واسه اینکه به حرف پدرت گوش کرده باشی الان برگه رو برات میارم..دوباره به سمت زونکن برگشت..منم خم شدمو پاکت رو سر دادم زیر میزش..بعدم با یه سرفه به حساب خودم طبیعیش کردم..موقعی که خانم کایلی داشت بر میگشت پاش خورد به پاکت و با تعجب از زیر میز برداشتشو خاکشو تکوند ...بعدم برگه رو داد بهم و گفت :ایندفعه خوب بخون..منم متنو خوندمو ..گفتم:ممنون خانم کایلی..اونم یه لبخند تصنعی زد و ماجرا شروع شد...
Certificate
Fromat: PDF
Size: 517 Kb
Page number: 17 page
Time to read: 40 Minutes
Writer: TheZol
Language: Persian
Name: The Spoiler
Date of writing : May 2019
Summary: